گوش عقل و دست عشق!!
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
عشق اجازه ی هیچ چرایی نمیداد، چشم بسته حرکت میکرد، و عقل قدرت روح را نادیده گرفته بود،هیچ یک زیر بار دیگری نمیرفت، تا اینکه اسلام آمد، همان اول کار گفت "برای تک تک اصول اعتقادی دین ات باید علامت سؤال بگذاری"، و "باید برایشان پاسخ بیابی"، و پیامبری فیلسوف و عارف، گوش عقل را گرفت، و دست عشق را، نشاند بغل هم، شانه به شانه ی هم، دستشان را به هم گره زد، و سپُرد که از هم دور نشوند، پا به پای هم حرکت کنند، از هم کمک بگیرند و خیلی سفارش کرد که اگر از هم فاصله بگیرید گم میشوید، آواره میشوید.
شهید چمران چه زیبا گفته: عقل به شما میگوید چه بخورید و چطور بخوابید و عشق به شما میگوید چطور زندگی کنید. این دو مکمل هم اند، دو خط موازی هیچ گاه همدیگر را قطع نمیکند، عقل و عشق را اگر در قالب تلاش و توکل بیاوریم تفسیرش راحت تر میشود، تلاش بدون توکل و توکل بدون تلاش معنی ندارد، مثل آب در هاون کوبیدن است. امام خمینی نهضتی را آغاز کرد، عاقلانه و مدبرانه مسیر را انتخاب کرد، راه حل ها را اندیشید و عاشقانه هم رهبری کرد.عقل و عشق به مانند طنابهای یک تاب هستند، برای گذر از طوفانهای زندگی باید هر دو طناب را محکم گرفت تا تعادل بر هم نخورد.
در زندگی
مسیری که عاقلانه انتخاب شده است
را باید عاشقانه طی کرد.
- ۹۵/۱۰/۱۴