مسافرت رفتن. کاوش کنید، سفر و گردشگری

مسافرت رفتن. کاوش کنید، سفر و گردشگری

مسافرت رفتن. کاوش کنید، سفر و گردشگری

مسافرت رفتن. کاوش کنید، سفر و گردشگری

ماجرای مداد ...

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷ ق.ظ

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .

 پرسید :

- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟

پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :

- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .

می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .

  • ساهارا ساهارا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی